--> پيرتاک <body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d5111494\x26blogName\x3d%D9%BE%D9%8A%D8%B1%D8%AA%D8%A7%D9%83\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://pirtaak.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den_US\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://pirtaak.blogspot.com/\x26vt\x3d5577119561592704537', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script>

پيرتاک

دوستان:

آرشيو

گويا
BBC
******* Comments********** ****
 



Wednesday, August 27, 2003

بهشت

در بدو ورودمان به شهر فرشتگان, همسايه اي مسيحي نصيبمان شد با ايمان و با خدا. چون وسيله’ نقليه مان محدود بود به جفتي پاپوش چرخدار, چندي مهرش شامل حالمان شد به خريد مايجتاج زندگي و ميهماني و سفر. خانواده’ نازنيني بودند با دو پسر و دختري خردسال كه مهر همه شان در دل دارم. مرد خانواده بازرگاني اهل اندونزي و خانم متخصص اطفال و به گمانم اهل فيليپين يا جائي شبيه به آن. خلاصه از مجاورت هم محظوظ مي شديم و هر از چند گاهي دور هم گرد مي آمديم و گاهي بحث هاي مذهبي و مكتبي نيز در مي گرفت. در واقع اينان مبلغين دين مسيح بودند و تلاششان افزودن بر جمعيت هم كيش, غافل از اينكه ما آزموده ايم در اين شهر بخت خويش. باري, شبي مرد خانه پس از توصيف بهشت از ديد عيسويان پرسيد توصيف بهشت را از ديد پيروان آيين خاتم. هرچه در بحر انديشه غوطه خوردم و اوراق حافظه را ورق زدم, تصويري از بهشت كه مايه’ آبروريزي نباشد در نظرم نيامد. چه ميگفتم آخر؟ جاييست پر ا از زناني كه بعد از هر هم آغوشي باكره مي شوند و جوي هايي مملو از شراب و درختاني پر از ميوه كه هر چه مي خوري به قضاي حاجتت نيازي نيست؟ مردان همه با اينان مشغول و زنان نيز بساط مناسب خود گسترده دارند؟ اين چه وصفي است از كمال و رستگاري؟ مو’منين مسلمان عمري به تزكيه’ نفس و زندگي زاهدانه اند در عالم فاني تا در ديار باقي تا ابد به خواب و خور و شهوت حيواني بپردازند؟ كتاب معاد يا گناهان كبيره’ مرحوم دستغيب را ترجمه كنند روي زندگي در بلاد كفر نمي ماند. جاي بسي خوش بختي بود كه شرح جهنم را نپرسيد و الا داستان آتش و نيش مار قاشيه و آن درخت معروف و داغ و درفش و ... را چه مي كردم. خلاصه با لطايف الحيل از بند يار مسيحي جستم ولي بهشت موعود نيز ديگر در چشمم نيامد.

گويند كسان بهشت با حور خوش است .... من مي گويم كه آب انگور خوش است
اين نقد بگير و دست از آن نسيه بدار .... آواز دهل شنيدن از دور خوش است (خيام)

Pirtaak  ||  9:20 PM