آينه چون نقش تو بنمود راست / دماغ عمل كن آينه شكستن خطاست
عرض شود، تا دكتر چشمش به سيتي اسكن افتاد كلي از صفات اخلاقي و قابليت هاي شخصي من رو كشف كرد و با تعجب پرسيد: بچه ي خيلي فعالي بودي؟ "فعال" به زبان جراحي مي شه "شيطونِ حرف گوش نكنِ از ديوار راست بالا برو". گفتم: نه زياد، فقط دوبار دماغمو شكستم، يه بارم پامو و ... گفت: خوب اين همه ي مجراهاي داخليش قاطي پاطي شده و بايد عملش كنيم. با خودم گفتم، ما كه دوباري مزه ي دماغ شكستن رو چشيديم، بذار يه بارم عملشو تجربه كنيم. اين شد كه سر از اتاق ريكاوري در آورديم.
حالا چند روزي از عمل مي گذره و من در حالي كه يه تيكه گچ زيبا به شكل منقار هدهد (همون مرغي كه دلال محبت شد بين سليمان و بلقيس) زينت بخش دماغم شده، منتظر صورت حساباي بيمارستان موندم و دارم توي خونه سماق مي مكم.
همين.