![]() |
![]() |
پيرتاک |
![]() Tuesday, November 16, 2004
ديشب رفتم خواستگاري٬ مژده بده ، مژده بده ، يار پسنديد مرا سايه او گشتم و او برد به خورشيد مرا جان دل و ديده منم ، گريه خنديده منم يار پسنديده منم ، يار پسنديد مرا کعبه منم ، قبله منم ، سوی من آريد نماز کان صنم قبله نما خم شد و بوسيد مرا پرتو ديدار خوشش تافته در ديده من آينه در آينه شد : ديدمش و ديد مرا آينه خورشيد شود پيش رخ روشن او تاب نظر خواه و ببين کاينه تابيد مرا گوهر گم بوده نگر تافته بر فرق فلک گوهری خوب نظر آمد و سنجيد مرا نور چو فواره زند بوسه بر اين باره زند رشک سليمان نگر و غيرت جمشيد مرا هر سحر از کاخ کرم چون که فرو می نگرم بانگ لک الحمد رسد از مه و ناهيد مرا چون سر زلفش نکشم سر ز هوای رخ او باش که صد صبح دمد زين شب اميد مرا پرتو بی پيرهنم ، جان رها کرده تنم تا نشوم سايه خود باز نبينيد مرا (مولانا) پ.ن. از تمامي دوستاني که اظهار لطف فرمودن صميمانه سپاسگزاري مي کنم. |
![]() |
|
![]() |
![]() |
|
![]() |