![]() |
![]() |
پيرتاک |
![]() Thursday, October 26, 2006
(با اجازه, شازده ايرج ميرزا) علي بوگندو داشت عباسقلي خان پسري / پسر بي ادب و بي هنري اسم او بود علي بوگندو / تحفه اي بود ميان اردو همه جا بوي بدش ميآمد / شوره از ريش و سرش ميآمد گفته دكتر برايش ممنوع / كرده حمام و بوي مطبوع خمره اي چرك و سيه شلوارش / چيپ و خاله زنكي گفتارش بجز از چركي و بوگندوييش / خيره سر بود و بر راي خويش پيله بر پير و جوان و زن و مرد / سر هر كوي و برزن ميكرد آنچه ميخواست فقط تمكين بود / گرچه از حيث شرف مسكين بود اين همه رفت ز احوالاتش / بشنو از رقص و ادا اطوارش دست در حلقه, زلفش ميكرد / غنچه لبهاي زمختش ميكرد عشوه هاي خركي ول ميداد / با دوكش قرهاي خوشگل ميداد هركجا مجلس پاكوبي بود / گل پسر لعبت مطلوبي بود گر شد انبر نسارا گردو / كم شود بوي علي بوگندو پيرتاک 27/7/2006 ٬ شهر فرشتگان
|
![]() |
|
![]() |
![]() |
|
![]() |